روز سه شنبه خاطره انگیز

با سلام می دونم میگید الان چرا دارم مطلب پست میکنم ولی عفو بفرمایید حالا دیشب میخواستم برم پایتخت و زود خوابیدم الان که امدم براتون مطلب بذارم .چند وقتی بود که شنیده بودم تنی چند از دوستان دنبال آماره (سوالاتی در ذهنشان در مورده من )من میگشتن که من با حضوره به موقع در میادین حاضر شدم و مشتی محکم به دهانه خانم (ص. ن) کوبیدم البته بقیه دوستان نیز مستثنی نیستنا آهان بعد ساعت ۴ که شد نشستیم کلاس بچه ها مهمان و استاد هم دید که من به صورت کاملا راحت در کلاس لم دادم گفت آقا شما دانشجوی اینجا هستید و من گفتم آره و اینا اینم گفتم جهت خالی نبودن عریضه .

نظرات 3 + ارسال نظر
PASIKHAN BOY چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:32

salam mohanses sharmardeh daram ina ro migam vali be onvan ye daneshjuooie mamlekat nacharam
1-dar khat avvalet afv be in surat neveshte mishe(عفو)
2-dar khat sevom (d) donbal ja oftadeh
3- kasi nafahmid manzuret kie khialet rahat
(ص.ن)dar zemn in

albate ba vazee k to dari darket mikonam dadash

[ بدون نام ] شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:10 http://www.arftech.net

سامان، بهتر نیست هر چیزی رو اینجا ننویسی

دوست یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:38

آقای رشیدی فکر نکن کار خوبی کردی که اینجوری بعنوان خاطره ازش یاد میکنی اینکه آدم دوستشو ناراحت کنه و به قول خودت مشت محکمی به دهنه دوستش بزنه اصلا خوب نیست داری دوستاتو ناراحت میکنیا!!! خودت میدونی کی هستم چون برام مهمی بهت گفتم- اینجاحرفمو گفتم چون تو هم اینجا نوشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد